۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

اینجا...



حالا من گفتم نمی دونم چی بنویسم اما به خدا منظورم این نبود که اصلا نمی خوام بنویسم. چند روزیه نمی تونم هیچ پست جدیدی اینجا بزارم اما مثل اینکه مشکل حل شد.
دیروز با دوستم که هلندیه حرف میزدم. اون بهم گفت وقتی بهش ماموریت دادن که بیاد ایران اصلا خوشحال نشده، البته یه جورایی خیلی هم ناراحت شده. من ترجمه حرفهاش رو عینا اینجا میذارم.
" وقتی بهم گفتن باید بیام ایران خیلی ناراحت شدم و نگران. گفتم: وای ایران... حالا باید چیکار کنم! چجوری تحمل کنم! وقتی پامو گذاشتم ایران همه این فکرهای بد بعد یک هفته ناپدید شد. من نمی دونستم که مردم ایران اینقدر مهربونن، من نمی دونستم که خانواده های ایرانی اینقدر گرم و با محبتن. من نمی دونستم که اعضای یه خانواده ایرانی اینقدر حامی هم هستند. من نمی دونستم ایرانیها اینقدر فرهنگ غنی و قدیمی دارند. جالبه که همه ایرانیها شعرهای شعراشون رو از حفظ می خونند. جالبه که همه ایرانیها می تونند ساعتها راجع به فرهنگ و تاریخشون حرف بزنند. من هیچی از هلند نمی دونم اما ایرانیها همه چی راجع به کشورشون می دونند. من نمی دونستم که ایران طبیعت به این قشنگی داره. این همه کوههای زیبا و مراتع سر سبز. تازه تهران همه خیلی شهر قشنگیه. وقتی اومدم ایران فهمیدم که ما ها راجع به ایران اشتباه فکر می کنیم. ایران و مردمش خیلی دوست داشتنی هستند..."
این دوست من کلی خوشحال بود که اومده ایران و می گفت وقتی از اینجا میره برای کاری، دلش تنگ میشه واسه توچال.
راستش همیشه فکر میکردم ما اونقدرها هم که میگیم خانواده های گرمی نداریم اما دیروز فهیدم در مقایسه با همین دوستم که یه دخترش پاریسه اون یکی لندن و پسرش آمستردام و او شاید سالی یک بار بچه هاشو ببینه اونم نه با هم، ما خیلی گرم و با محبتیم. ایران رو دوست دارم، با همه نقصهاش.



۱۸ نظر:

منیره گفت...

ایران خوبه، فرهنگش خوبه، مردمان خوبی هم داره، حیف و صد حیف که ....

منیره گفت...

ایران خوبه، فرهنگش خوبه، مردمان خوبی هم داره، حیف و صد حیف که ....

ناشناس گفت...

اینجا تنها جاییه که میتونم حرفهام رو بنویسم و امید داشته باشم که می خونیشون. نبودنت برای منی که لحظه به لحظمو برات تعریف می کردم خیلی سخته. انگار هیچی نیست، هیچکی نیست. هرچی واسه گلهام هم تعریف می کنم، نمی شه اونی که قبلا بود. نمی شه. این دل بیچاره من آروم نمی گیره. هر روز داره حالش بدتر میشه. هر چی باهاش حرف می زنم هر چی دلداریش میدم، فایده نداره. دل منو میشناسی که یکم یکدنده است. من از پسش بر نمیام. اونی که از پسش بر میومد دیگه نیست. نیست که با یک کلمه دل یکدنده منو سر به راه کنه. اما مگه دلم قبول می کنه. آخه عقلم هم قبول نمی کنه. وای خدا من چقدر زجه میزنم. اونایی که گاهی گداری اینجا رو میخونن از دست من ذله شدن احتمالا. نمی دونم حال من رو میفهمید یا نه. اما به خدا خیلی سخته. حداقل تحملش برای من خیلی سخته. خیلی سخت. خیلی...
یه آهنگ هست که این روزها همش گوش میدم. یه آهنگه مال معین. روزی هزار بار گوشش میدم. خودت CD اش رو بهم دادی. یه بار با هم گوشش داده بودیم، یادته؟ همون آهنگ " با من. باش" و تا به اونجاش می رسه که " باش تا هق هق من بند بیاد" تازه هق هق من شروع میشه، چون...
ای خدا...

ناشناس گفت...

صدای تو مرا دوباره برد...

ناشناس گفت...

عکست رو پس زمینه کامپیوترم کردم، اینجوری راحت می تونم باهات حرف بزنم. اینجوری بهت نزدیکم. می تونم حست کرد. یه وقتایی اونقدر بهت نگاه می کنم که حس می کنم داری تکون می خوری، چشمهام رو چند بار میبندم و باز میکنم تا اشکهایی که بین مژه هام گیر کردند سرازیر شن و تو دوباره بشی همون عکس ساکن پس زمینه کامپیوترم که می تونم یه دل سیر نگاش کنم. فقط نمی دونم چرا اشکهام رو نمی تونم نگه دارم. وقتی دارم با کامپیوترم کار می کنم، هر از چندگاهی Show Desktop رو می زنم. قلبم برای چند دهم ثانیه می ایسته و دوباره همه چیز از اول شروع می شه. اشک...

دارم دیوونه می شم؟!

ناشناس گفت...

دلم توی یه چهاردیواری گیر کرده. چهاردیواریی که هیچوقت ندیدمش اما بهتر از هر جای دیگه گوشه کنارهاشو می شناسم. دلم اونجا گیر کرده. دلم هر لحظه یه گوشه میشینه. یه آن کنار میز کارت با اون قفسه های پر از ابزار، که همیشه مرتب و منظمند. یه آن کنار میز کامپیوترت با اون صندلی پشتش که زیاد راحت نیست، راستی هنوز عوضش نکردی؟ اولاغت هنوز روی مانیتوره؟ یا گذاشتیش توی کتابخونه؟ هنوز گلش توی دهنشه؟ یه آن این دلم میره میشینه روبه روی تلویزیونت و نگاش می کنه، همونی که هر شب روشنش میذاری تا بخوابی. یه آن جلوی کتابخونت وای میسه و کتابهایی که یه روز خوندیشون رو نگاه می کنه، شازده کوچولو هم هست لای کتابهات، همونی که بهت داده بودمش، نخوندیش هنوز؟!!! وقتی که میای خونه دل من هم دور و برت می گرده، نگاهت می کنه، نگاهت میکنه و آروم آروم اشک می ریزه. صبحها وقتی میری باز دلم همینجا منتظرت میمونه تا برگردی و فضای این چهاردیواری پر بشه از تو. می مونه به امید اومدنت. وقتی که نیستی دلم پر میزنه و گاهی میخوره به دیوارهات که یه وقتی دستتو خراش داده بود. دل من هم خراش برداشته، نه از زبری دیوارهای چهاردیواریت که از روزگاری که با ما بد کرد... غروب که می شه دل من توی چهاردیواری دیگه آروم و قرار نداره تا بیای، تا برسی، تا بیای کل خونه رو پر کنی با عطر حضورت و چه لذتی داره انتظار برای دیدنت، برای دوباره دیدنت، برای حس کردنت، برای بودنت... راستی تلفنت هنوز صدا میده؟
کار دل من این روزها گشتن توی این چهاردیواریه. گشتن و مرور کردن همه خاطراتی که از گوشه گوشه اش برام تعریف کردی. با این که ندیدمش اما 2 سال توش باهات زندگی کردم. بارها خوابش رو دیدم. دلم اینجا گیر کرده. دلم اهلی اینجا شده. دلم اینجا آرومه. دلم به اینجا خو کرده. از اینجا دیگه بیرونم نکن.

ناشناس گفت...

بارها اومدم اینجا نوشتم، نوشتم، نوشتم... و همه رو پاک کردم. نگام که به نوشته هام میافتاد گریه ام می گرفت، فقط گریه. داغون می شدم. برای چی بنویسمشون؟ برای چی همه بخونن؟ پاکشون کردم. هر چی که نوشته بودم رو پاک کردم. اما از دل من پاک نشد همه اون چیزهایی که نوشته بودم. هیچ کدومش پاک نشد، سطر سطرش، جمله به جمله اش، کلمه به کلمه اش، حرف به حرفش رو روی این صفحه سفید می بینم، می بینم و آه می کشم. می بینم و ...
خدایا چی بخوام ازت؟ معجزه؟!

ناشناس گفت...

امروز گذشت و این شعر توی ذهنم هزار بار تکرار شد، هزار بار...

دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من رفت
که تا جنوب ترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی که ...
دگر کافی است...

تمام مدتی که پیاده کنار اتوبان راه می اومدم، تمام مدتی که از کوچه پس کوچه های تنگ تجریش عبور می کردم، تمام مدتی که توی بازار قدیمی تجریش قدم می زدم می خوندم

هر دو تن دزدیده و حیران نگاه
سوی هم کردیم و حیران تر شدیم
هر دو شاید با گذشت روزگار
در کف باد خزان پرپر شدیم...

رسیدم به اون جای امن توی این شهر شلوغ، رسیدم اونجایی که می تونم اشک بریزم با خیال راحت، رسیدم. خیلی شلوغ بود اما انگار هیچ کس اونجا نبود به جز من وتو. نشستم جایی که بتونم آروم باهات حرف بزنم، بهت بگم که چیزی برای گفتن ندارم، بهت بگم که من فقط یه بنده کوچیکتم که ازت آرزوهام رو می خوام، آرزوهای کوچیکی که براوردنش برای بزرگی چون تو یک آن هم زمان نمی خواد، برات درد دل کردم، برات حرف زدم، برای گریه کردم ، برات خندیدم، برات... گفتم گفتم و گفتم. انگار که هیچکی کنارم نیست، گفتم تا دلم آروم گرفت، همه چیز رو گفتم.
دیگه باید راه میافتادم، چادرم رو از سرم در آوردم و زدم بیرون. تا از در اومدم بیرون سکوت شکسته شد، باز برگشتم به همون بازار شلوغ و پر سر و صدا که از هر گوشه فریادی شنیده می شد، اما باز بودی، همونجا، نزدیک خودم، باهام میومدی، نگاهم می کردی، مهربون تراز قبل. دیگه هیچ صدایی تو مغزم تکرار نمی شد به جز اسمت.

ناشناس گفت...

یک ساعتی می شه پای کامپیوتر نشستم. پرده پنجره رو کنار زدم تا بتونم بیرون رو ببینم. هوا کاملا ابریه طوری که نمی تونم انتن برج میلا.د رو ببینم. یکم لای پنجره رو باز کردم که هوای بیرون باید تو. توی این یک ساعتی که اینجا نشستم، بیشتر از اونی که صفحه مانیتور رو نگاه کنم صفحه پنجره رو نگاه می کنم. همون صحنه تکراری کوچه و دیوارهای آجری و درختهای تازه سبز شده با پس زمینه برج میلا.د لای کلی ابر. گاهی یک کلاغ سیاه یا کبوتر سفید یا یک آدم رنگی به صحنه ساکن من تحرک میده. اونها بازیگران صحنه ساکن چشمان من هستند. با نگاهم بازیگران صحنه رو تا اونجا که از دید من خارج بشن دنبال می کنم. هر کدوم از این بازیگرها توی زندگی خودشون مشغول بازی هستند. کلاغها و کبوترها به دنبال روزی برای جوجه هاشون و یا دنبال سرپناهی که وقتی بارون اومد در امان باشند، می گردند. اما آدمها... نمی دونم دنبال چی می گردند. نمی دونم کجا میرند، به چی فکر می کنند، اصلا نمی شه از ظاهرشون فهمید کجا میرند. پرندگان صحنه تئاتر پنجره من مثل ظاهر یکرنگشون، شفاف و روشنند. اما آدمها... مثل ظاهر رنگ وارنگشون مرموزند. نگاهشون می کنم، تک تکشون رو با دقت نگاه می کنم. از پرواز پرنده ها لذت می برم و از راه رفتن آدمها به فکر فرو میرم. کاش پرنده باشیم هممون، یکرنگ، رها، آزاد...
کاش تو صحنه تئاتر زندگیت جلوی چشمهای من پرواز می کردی و من لذت می بردم از اوج گرفتنت، از لذت بردنت، از زندگی کردنت. کاش جلوی چشمهام بمونی همیشه... کاش.

ناشناس گفت...

ُSMS:
اخع لامسب این دل بهت خو گرفته، داره برات پرمیزنه، ودشو به در و دیوار میزنه. ای خدا....

============================

اگه زبان ميخونم،چون تو دوست داري،اگه تافل ميدم چون تو رو خوشحال مي كنه.به حرمت امامزاده صالح قسم غير از اين نيست.

============================

به كي بگم، چجور بگم كه باور كني؟
من دلم نميخواد برم از ايران،دلم نميخواد برم،هيچوقت دلم نمي خواسته برم.
همش الكيه، نمي خوام.

===============================

Khahesh mikonam. Man kasio nadaram gheir az to.to nakhay man ghalat mikonam mozahemet besham ama akharin forsatam o nagir.

============================

هيچي از خدا نميخوام، جز تو. فقط تو رو مي خوام
|-":

ُ============================

Va age khunevadam jobran konand chi?
Khodet miduni ke mokhalefate una vase sharayete zendegie shoma nist.Pas baz migam
ELTEMASET MIKONAM...

===============================

Shayad aslan dorost nabashe ke in harfo bezanam ama unghadr dooset daram ke migam.

ELTEMASET MIKONAM TANHAM NAZAR.BEHEM ETEMAD KON.YE KAM E DIGE SABR KON.ELTEMASET MIKONAM

===============================

Ye chizo mikham beduni, az durit daram mimiram. Mesle mahi i ke az aab dur oftade bashe daram zajr mikesham. Har aan nafasam sakht tar miad birun. Delam tangete

===============================

بگو 1 هفته ديگه باهات حرف ميزنم.قبول. بزار اين 4تا کلمه حرفمو بزنم. التماست ميکنم

===============================
....

ناشناس گفت...

ُSMS:
Man aziyat shodam, shoma ro ham aziyat kardam, midonam . agar begzari, bozorgvari kardi.40 roze ziyarat ashuram vase vasle shoma bud o 40 rozbadi vase raha shodan az un adam , be sehat o salamat

SMS:

cheghadr ba hasrat be gushim negah mikonam. kash zane khubi giret biad. hatman miad

SMS:

hagh dari. bebakhsh man o va khone vadamo .
motmaen budam va hastam ke bahat khosh bakht tarin adam roye zamin mishodam
ama be in hame azabi ke behet tahmil kardam nemiarze
begzar azam

SMS:

zendegito tabah kardam bebakhsh . boro o be zendegit beres va faramosh kon yeki divane var doset dashte

SMS:
بهت التماس می کنم بزاری حرفامو بزنم. خواهش می کنم این لطف رو بکن به من که واقعا رو سیاهم

SMS:
تورو به جدت قسم بزار آخرین حرفامو بهت بزنم. نمی خوام نظرت رو عوض کنم. فقط حرفای اخرم رو بشنو
خواهش می کنم

SMS:

شاید به خاطر خودخواهی من اینجور شد. امید داشتم تو منو از دست اینا نجات بدی
اگر من ازت نمی خواستم صبر کنی اینجور نمی شد. واقعا برام امید بودی.

SMS:
من تا امروز باورم نمی شد خونوادم تا این حد """"". همین که تو رها شدی خدا رو شکر. من تنها امیدم رو از دست دادم. اما برات از ته دل ارزوی خوش بختی می کنم و مطمئنم میشی. چون لایقی اما من نه.

ناشناس گفت...

راستش دیگه گریه امونم نمی ده این همه خاطره رو زیر رو کنم

اما تو چه کردی و من باتو....
جواب صداقتم رو بارها با بی... تو گرفتم

این همه سال با هر ترفندی منو کشوندی(هنوز خیلی ها شو نمیشه اینجا
آورد وگرنه به همه جواب می دادم که چه طور دل نکندم و الان این طوری ازم خدا حافظی میکنی
mail:
"salam va khodahafez"
salam

Harfham kootahan. Nakhastam hozoori begam chon injoori rahat tar mitoonam harfhamo bezanam.

Pedaro madare man akhare aban daran miran amrica. Manam mikham beram. Ghazieye ma dige az nazare man tamoom shodast. Mikham bedooni na bekhatere raftane man, balke hatta age khoonevadam ham razi boodan be in ezdevaj man dige nemikhastam. Khodet ham fahmidi modatie ke dige baram mohem nisti. Age moondam babate gholi bood ke be eshtebah 3 saale pish behet dadam. Nakhastam zire gholam bezanam amma ehsaas kardam vaghti ba tamame vojoodam motmaeanm ke to marde zendegie man nisti behtare ke tamoomesh konam.

Man khoonevadam ro ba donya avaz nemikonam. Omidvaram too zendegit khoshbakht bashi, shoma kheili adame khoobi hasti ama sharmandam ke migam aslan dar hadde man nisti. Mikham ke ba khoonevadam basham va be arezoohai ke midoonam va motmaenam dar kenare shoma behesh nemiresam , beresam.

Man dige javabe telephon haye shoma ro nemidam pas talash nakon ke zang bezani.

Movafagh bashi.

چی خواستی ازم که نکردم
پشتت نبودم(یادته چه طور اداره رو رو سره اون بنده خدا خراب کردم و ...

به پات نموندم ( بنظرت بیشتره پلهای پشت سرمو خراب نکردم؟.تو فامیل و دوست و ... هر جا دختری رو دیدم و کمی صمیمی شدیم واسه اینکه خودم فکره خاصی نکنم یه جوری تورو پیش کشیدم.

یادته خودمو پابند استخدام نکردم که تو بتونی به خواسته هات و ارزو هات برسی
اونوقت که تهدیدم کردن که بی خیال فلانی شو، منم با تهدید جوابشونو دادم
مثل اینکه یادت رفته 5سال کجا کار کردی

ناشناس گفت...

گذشت نداشتم؟ چند بار دروغ و حیله کردی اما به روت نیاوردم

یادته 2بار ازت جدا شدم
به حرمت امام زاده صالح و جد و ابادم و سینا و صبا مون قسمم دادی که گذشت کنم :"|

یادته خونوادت میخواستن از من تست پزشکی بگیرن!
یادته تو چند سال چند بار رو تخت بیمارستان افتادی و منو دوستات و راننده اژانس و بغال سره کوچتون بالا سرت بودیم
اما دریغ از محبت مادری

یادته من تنها یه باری که رو تخت رفتم واسه عمل لازک چشم بودو خیلی به بودنت نیاز داشتم،گذاشتیو رفتی.اونوقت همه با ترحم منو می دیدن
(اون وقت هم شرمنده نگاه داداش رضای مهربونم شدم که از همون روز اول میگفت من کارم شناخت ادماست تو چشمای اون دختر..... اونوقت بود که من به یاد چشمای تو میوفتادم و میرفتم تو دنیای خودم...دريغ از گوش گردن به نصیحت های....

یادته تو میگفی با عیب ... های من چی میگنی اما من با بوسه هایی که بارها بارها به روش زدم جوابتو دادم

یادته وقتی دیگه دست اویزی نداشتی برای با هم بودن منو با داستان محرمیتی که بین مون بوده تهدید کردی!؟وقتی دیدم این همه بال بال میزنی،اونوقت دست و دلم دیگه مال خودم نبود.
چون طاقت له شدن عزیزمو نداشتم

از اون به بعد هرجا گفتن چی شد چرا خودتو علاف این بنده خدا کردی
گفتم خانوم منه تاج سرمه، مواظب حرف زدنت باش، منت شو اینقدر میکشم تا مال من شه، عشق یکی اونم....
اونوقت بود که حتی جرات پوزخند دلسوزانه رو هم نداشتن

گفتن پس چرا نمیری التماس شو از خونوادش بکنی
گفتم میرم اما با اشکای مادر م جه کنم که از بی حرمتی اونا رو صورت مهربونش ریخت اگر دوباره تکرار شد چی...

یادته چه رفتار کثیفی داشتن
هنوزم اینقدر اراده نداری که خودنت تصمیم بگیری نه اقای دکتر

یادته هر بار که از محبت مادری میگتم یه جورایی بهت بر می خورد(وقتی فهمیدم حساس هستی دیگه هیچ وقت حرفی نزدم)

میدونی که چقدر اسرار هست که اگه بگم روی دیدن هیچکس از خونواده دوستات رو نداری

به نظرت من هم مطلب پنهانی دارم که باعث شرمم بشه

ناشناس گفت...

راست میگی واسه همینه که ما به هم نمی خوریم چون اصلا در حده شما که عزیزم بودی و هنوز هستی نیستم
"ama sharmandam ke migam aslan dar "hadde man nisti

SMS:
Shoma kheili zolalo shafafi vaghean in halato dar shoma doost daram.Va dige yedandegitouno doost daram.

اما من هروقت هر چی در وصف تو گفتم راست بوده و در عین پاکی گفتار گفتم
هیچوقت هم راضی به اون نمی شم که خودمو قانع کنم که اشتباه بوده

(اخه دیگه قلبی نمونده که دور بندازمو با بقیش سر کنم ....)


اینارو هم اینجا با دل شکسته و انشا درب و داغون گفتم که هم جواب سوالاتون رو تو این چند ساله گرفته باشین و عبرتی بشه براتون و هم مرهمی برای دل شکسته و ضعِف خودم باشه

...

اما میخوام یه ذره جواب این بی معرفتی شو بدم و پا رو دلم بزارم

ناشناس گفت...

به سه چيز تکيه نکن ، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور مي تازد،با
دروغ مي بازد و با عشق مي ميرد .

« دکتر علي شريعتي »

ناشناس گفت...

jan/25/2007 ساعت 12:45 شب
این اولین روز لرزیدن دلهامونه و الان
oct/8/2010 راستی چند روز گذشت؟؟

حتی من صدای تورو دارم(اخه صدای تو واقعا منو می برد). از دید تو بایگانی احمقانه ایه.اما چه زیبا دکلمه کردی

"دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من رفت
که تا جنوب ترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی که ..."


16/jun/2007
mohamad reza,masuliatam dar barabare To kheyli ziade,baHad khoshbakhtet konam.chon liaghate behtarin va bozorgtarin khoshbakhtio dari.kheyli delet saafe.
چه "باهد" ها به هم گفتیم
کاش...

ناشناس گفت...

این طور اغاز شد
1/25/2007 12:45:07AM
Bavar konid dalilesho khodam ham nemidunam. Yekho ghalbam feshorde shod, nemidunam gir nadin.

------------------------------------
Man ye dokhtare mamuli az ye khunevadeye kheili khungarmo mehrabun.Ba ye dide ta hade ziadi manteghi be zendegi,vaghebin ama ye jurai be sabke khodam ehsaasati.
------------------------------------
1/26/2007 02:04:59AM
Jazbe man shodin man injur fekr nemikonam ruze avali ke bahatun harf zadam yadetune? Bad halamo gereftin.
==============
یادته اینطوریا هم نبود :")
....Porsidam mr..... injan,shoma aaghel andar safih negam kardin goftin:mibinin ke nistan
------------------------------------
1/25/2007 12:21:46AM
Injuri ke man tahala shoma ro shenakhtam ta chizio(kasio)kamelan barasi nakonid,behesh etemad nemikonid, chera be man etemad mikonid?!
------------------------------------
1/26/2007 02:17:03AM
Rastesh, tu nazaram shoma ye adame moratab, khosh push va maghrur dar hade az damaghe fil oftade.
------------------------------------
1/30/2007 03:07:31AM
Fogholade tu harfha va tasmim hatun manteghi hastin va alaki harf nemizanin.Aalie. Vaghean lezat mibaram az javabhatun.
------------------------------------
1/30/2007 03:50:58AM
Ma khodemun khub midunim ke edameye tahsil dadan karie ke hame az pasesh bar mian pas eftekhar mahsub nemishe, na baese afzayeshe shour mishe na darko fahm faghat sathe agahihaye adamo bala mibare.Hamin.
=================
اره همین!
------------------------------------ 02:31:44AM 1/31/2007
Ye kam azatun tarsidam va ye kam bishtar azatun khosham umad.Yekdandein va sare harfetun mimunin, hata vase khosh umadane man az sare harfetun kutah nemian.
====================
یادش بخیر شستم چنان باد کرده بود که نگو
اخه اینقدر تند اس ام اس میزدی و بعد میگفتی خوابی .خوابت برد.کجا رفتی
------------------------------------ 02:46:49AM 1/31/2007
Ye chizio az bachegi az maman kheili khub yad gereftam va un ine ke hamishe o hamishe havaye jibe hamsaramo dashte basham.Az in nazar mitunam ghol bedam mardune
=================
یادت رفت؟ خیلی قول های مردونه دیگه هم دادی. افسوس
-------------------------------------
01:11:36AM 2/1/2007
Be khatere in ke mano entekhab kardin mamnun.Arameshi behem dadin ke ta be hal hesesh nakarde budam.Dooset daram.
=================
این اولین دوست دارم بود اخ که یادت رفته
-------------------------------------
07:00:28PM 5/1/2007
Az inke bahat ashna shodam faghat
khoda ro shokr mikonam.Hamin.
=================
منم همین طور
------------------------------------
11:43:39AM 16/6/2007
Ye chizo mikham beduni, az durit daram mimiram. Mesle mahi i ke az aab dur oftade bashe daram zajr mikesham. Har aan nafasam sakht tar miad birun. Delam tangete
==================
بخدا هنوزم همونم
دلم واست پر میکشه
:'(
------------------------------------
01:16:40AM 16/6/2007
Man khub midunam ke dokhtare khub baraye shoma ziade,va midunam ke man kheiliam khub nistam,khubtar az man vaghean hast.Ama chon hes mikonam betunam khoshbakhtet konam,hameye sayam o mikonam,ama mohamad reza jaan,bedun ke midunam man aali nistam barat,midunam az man behtar ziade.
------------------------------------
01:51:21PM 17/6/2007
Mohamad reza,masuliatam dar barabare To kheili ziade,baHad khoshbakhtet konam.Chon liaghate behtarin va bozorgtarin khoshbakhtio dari.Kheili delet saafe.
------------------------------------
12:31:17PM 31/3/2008
هيچي از خدا نميخوام، جز تو. فقط تو رو مي خوام
|-":
==============
منم هيچي از خدا نميخوام، جز تو. فقط تو رو مي خوام
|-":

ناشناس گفت...

http://comments.persianblog.ir/Default.aspx?blogid=549&postid=2840845&blogname=khabe_abrisham&mode=1