گاه برخی لحظات آنقدر شیرینند که می توان ساعتها نشست و شیرینیشان را مزه مزه کرد.
نشسته ام و خاطرات سالهای گذشته را مرور می کنم. بعضیها ارزش مزه مزه کردن دارند و بعضیها را باید فقط به خاطر داشت برای روز مبادا. برخی دیگر را باید فقط و فقط فراموش کرد. نشسته ام و به خاطراتم فکر میکنم. به دنبال آنهایی می کردم که ارزش مزه مزه کردن را داشته باشند. پیدایشان می کنم، اینچایند. خوابگاه دانشگاه، اسباب کشی زهره ب..... ، جلسه دفاع تو و بعد از اون دفاع بچه های اتاق بغلی، خانه آفای غیاثی و الیا، دماوند و ثانی، مهمانی افطاری و شیربرنج، شب یلدا و هندونه، ازدواجت و رفتنت، دور شدنت، نبودنت، نه اینها دیگه ارزش مزه مزه کردن ندارند تنها خاطره خوشبختی تو و برق نگاه امروزت وقتی همدل زندگیت رو دیدی ارزش مزه مزه کردن رو داره و چه شیرینیش به دلم نشسته.