۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

چیزی برای نوشتن ندارم.



با همه این اتفاقاتی که هر روز داره دور و برم میافته، با همه این ظلمها و بی عدالتی ها، با همه این نادانیها و نفهمی ها، با همه این شقاوتها و سنگدلی ها، با همه این کتکها و باتومها، با همه این... دیگه حالی برای نوشتن نمی مونه. در سکوتی سنگین فرو رفته ایم و ناباورانه اتفاقات هر روزه را به نظاره نشسته ایم.



۴ نظر:

منیره گفت...

از اینکه فقط نظاره گرم، ناراحتم.
کاش می شد، می تونستم کاری کنم :(

رها گفت...

واقعا
بعضی وقتا چقدر گناهای بزرگ درنظر بعضی آدمها، کوچک به نظرشون می رسه!

kermooni گفت...

I really want to do some for Iran but I have empty hands but my mind is full of idea.you are also like me. so do some with your mind.

خانوم میم گفت...

سکوت میکنیم ... سکوتی بالاتر از هر فریاد!