۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

خونه



خونه... یه کلمه که حتی به زبون اوردنش هم آرامش بخشه. هیچ جا توی دنیا حسی که اینجا بهم میده رو نداره. جایی که همه بچگیم رو گذروندم، جایی که کلی ازش خاطره دارم، جایی که بهش تعلق دارم. جایی که مال منه و از هر جا رونده و مونده بشم اینجا هست که بهش پناه بیارم. جایی که دو تا فرشته مهربون نگهبانش هستند و با تمام وجودشون مراقب آرامش اینجان و هرجور شده نمیگذارند وقتی اینجایی لحظه ای احساس خطر کنی. دوستشون دارم، بیشتر از آرامش اینجا آرامش نگاه دو تا فرشته مهربون رو دوست دارم. خدایا سالم نگهشون دار.