۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه

شازده کوچولو



شماها سر سوزنی به گل من نمی مونین و هنوز هیچی نیستین، نه کسی شما رو اهلی کرده، نه شما کسی رو. درست همونجوری هستین که روباه من بود، روباهی بود مثل صدهزار تا روباه دیگه، اونو دوست خودم کردم و حالا تو همه عالم تکه. شما خوشگلین اما خالی هستین، براتون نمیشه مرد. گفتگو نداره که
گل منم فلان رهگذر گلی می بینه مثل شما. اما اون به تنهایی به همّه شما سره. چون فقط اونه که آبش دادم، چون فقط اونه که زیر حبابش گذاشتم، چون فقط اونه که با تحجیر براش حفاظ درست کردم، چون فقط اونه که جونوراشو کشتم جز دو سه تایی که شب پره بشن، چون فقط اونه که پای گله گذاریها و خودنماییها، یا حتی گاهی پای بغ کردنها و هیچی نگفتن هاش نشستم. چون که اون گل منه...

جز با دل هیچی رو اونجور که باید، نمیشه دید. نهاد و گوهر رو چشم سر نمیبینه. ارزش گل تو عمریه که به پاش صرف کردی... تو تا زنده ای نسبت به اونی که اهلی کردی مسؤولی...




هیچ نظری موجود نیست: