۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۴, پنجشنبه

عکست



عکست رو پس زمینه کامپیوترم کردم، اینجوری راحت می تونم باهات حرف بزنم. اینجوری بهت نزدیکم. می تونم حست کرد. یه وقتایی اونقدر بهت نگاه می کنم که حس می کنم داری تکون می خوری، چشمهام رو چند بار میبندم و باز میکنم تا اشکهایی که بین مژه هام گیر کردند سرازیر شن و تو دوباره بشی همون عکس ساکن پس زمینه کامپیوترم که می تونم یه دل سیر نگاش کنم. فقط نمی دونم چرا اشکهام رو نمی تونم نگه دارم. وقتی دارم با کامپیوترم کار می کنم، هر از چندگاهی Show Desktop رو می زنم. قلبم برای چند دهم ثانیه می ایسته و دوباره همه چیز از اول شروع می شه. اشک...

دارم دیوونه می شم؟!



۱ نظر:

اکرم گفت...

مگه قرار نبود اون عکس گل رو بذاری روی دسکتاپ!!! اااا ...آخه مگه تو نمی دونی که من حسودم! لااقل اینجا ننویسش بابا جون من :دی