۱۳۸۷ شهریور ۲۰, چهارشنبه

محتاج



همه دنیا بخواد و تو بگی نه
نخواد و تو بگی آره، تمومه
همین که اول و آخر تو هستی
به محتاج تو محتاجی حرومه...

و چقدر این مصرع آخر به دلم نشسته، بارها و بارها تو مغزم تکرار می شه. این ماه دوست داشتنی هر چی واسه من روسیاه نداشته باشه یه چیزی داره و اون فکر کردن به همه اشتباهاتم و گناهام. تو این ماه انگار سال گذشته مثل فیلم از جلوی چشمهات می گذرند. همه کارهایی که کردی و نکردی میاد توی ذهنت. اگه هیچ کاری هم از دستت برنیاد واسه اشتباهاتت، همین که بهشون فکر می کنی، همین که قبول می کنی اشتباهات و کوتاهیهات رو کلی آرومت میکنه. اصلا تو این ماه همه چیز آرومه. یه جوریه. به همه چیز با آرامش نگاه می کنی و فکر می کنی. تحلیلشون می کنی. هیچ افراط و تفریطی نیست. نه خوبیهات مغرورت می کنه و نه اشتباهاتت و گناهات خیلی معذبت می کنه. انگار مطمئنی به بخشش خدا. هر چی هم گناهکار باشی، همین که این ماه هستی و روزه میگیری و فکر میکنی و ... انگار خدا یه فرصت دیگه داده بهت که بهش بگی : "خدایا دوست دارم. حرفهام رو هیچ جای دیگه نمی برم. گناهام رو هیچ جای دیگه زار نمی زنم. خوبیهام رو جز در برابر دریای خوبیهای تو کوچیک نمی بینم. خدایا دوست دارم به خاطر یک ماه رمضون دیگه که بهم اجازه دادی باشم و باز امیدوار به بخشش تو. خدایا دوست دارم."


۲ نظر:

ناشناس گفت...

به به خونه نو مبارک مژگان جون :)

ناشناس گفت...

مباركه!
من كشته اين "گفت..." ام كه به آخر اسمم اضافه مي كنه! واقعا حرصمو در مياره!
الان بالا متن مي نويسه: منيره گفت...
انگار داره يه داستان نقل ميكنه
سال نوآوري و شكوفايي،‌ عجب نوآوريهايي رو مي بينيم